دلسروده های من

شامل اشعار کوتاه و بلندم


کاش عمر آدمی رقص نور بود

کاش چشم دخترک اشکی نبود

برق شادی تیله ی رنگی بود

کاش آسمان دلش ابری نبود

مثل رنگ چشم دخترک آبی بود

کاش عمر آدمی رقص نور بود

تا دمی از غصه ها دورِ دور بود

کاش می شد زندگی را دور زد

برگ برگ دفترش را بر زد

2 مهر 98

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

مهدی جان مولای من

بیا و تو پر کن چهان را به عدل الهی/ بیا و تو پر کن چهان را به شور الهی/ بیا و تو دور کن همه کار و خطایی/ بیا و تو دور کن همه شوم و سیاهی/ بیا و درو کن همه غم و جدایی/ بیا و درو کن همه کبر و ریایی/ بیا و تو جمع کن همه یار و سپاهی/ بیا و تو جمع کن همه ظلم و تباهی/

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

مریم آن معصوم بی گناه

مریم آن معصوم بی گناه

همه کرده بودند او را رها

تو که نداری پسری

از کجا آمد آن همسری

نیش زبان مردم نادان

ورده بود مریم را نا توان

ندا آمد ز سوی خدای یکتا

روزه ی سکوت گیر و شو بیصدا

خدایی که دمید روح مسیحا

می کند تو را از هر گناهی مبرا

به اذن خدای دانا و توانا

به سخن آمد عیسی مسیحا

پرستش کنید خدای بی همتا

والاتر از او نیست در این دنیا

6 آذر 97

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

مسافر این راهم

 

چه بخواهم

چه نخواهم

مسافر

این راهم

سفری

با خاطرات

تلخ و شیرین

ولی همیشه

همراتم


 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

در نی نی نگاهش

 

 

در نی نی    

آسمان نگاهش 

شوق دیدار

باران را

حس می کنم

در برق نگاه

عاشق مشتاقش

ذوق دیدار باران را

حس می کنم

از آسمان

نم نم باران می بارد

 ولی او زیر باران

عالمی دارد

ای کاش

جای او بودم و

من هم

در آن عالم رویا

سهمی داشتم

سهم من

 در این دنیا باش

کویری بی آب و علف

و موجود زنده ای

پیش کی گله کنم

از حال و روز

من بیچاره

و درمانده و

 

ره گم کرده ای

 

 


 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

دل خوش

یک فنجان
ارامش
و مقداری
اسایش
مساوی
یه دل خوش!!!

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

آسمون دل

میخوام

اسمون ابری دلمو

بازسازی کنم

ابر ها رو

پاک کنم و اونو

نقاشی کنم

روزا رو

ابی و افتابی کنم

شبها رو

پر ستاره و

مهتابی کنم

میخوام

تو ککهشون دلم

ستاره ها رو

نورانی کنم

افتابو

زرد و اونو نارنجی کنم

میخوام

کلبه دلمو

پاکسازی کنم

همه جای جای شو

گل افشانی کنم

وعدگاهی زیبا و

دوست داشتنی کنم

میخوام

تو آسکون دلم

عکستو

نقاشی کنم

صورت ماهتو

سرخ و سفید و

مهتابی کنم

میخوام

کنار لبت

خالکوبی کنم

نقطه عشقو

حکاکی کنم

میخوام

تو دلت

خودم

جاسازی کنم

شکوه عشق

را جاودانی کنم

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

حراجی احساس

 

در
حراجی
احساس
نصیبم شده
یه بی احساس

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

شکوه ایثار

هر روز
در طلوع خورشید
شکوه ایثار را می بینیم
که چگونه با لبخند بی نظیرش
بذر امید
در دل
هر جانداری می پاشد
و از شمع وجودش می کاهد
تا غنچه امید
شکوفا شود

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

لاک تنهایی

در کوچه باغ خاطره های زندگی
می گردم دنبال رد پایی از خوشی
سرراهم سبزشده بن بست بی وفایی
.لاجرم سرفرو می برم درلاک تنهایی

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

مسکن قوی

 

 
زمانی
تو دلت 
دردی 
تلمبار شده
  یکی باشه
  تو رو درک کنه
از هر مسکنی
قویترو
موثرتره


 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

چتر امید

اگه

اسمون دلت

ابریه

با چتر امید 

میتونی

یه سایبون امنی

برای دلت

 بسازی

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

دوست دانا

 

دوست  دانا کتابی است ناخوانده

تک تکش ورق زنی وآن راخوانده

با خبر شوی زاسرار نهانی آن فهیم

نادان یا که دانای دوست است آن حکیم

 در انتخاب دوست کنیم درزندگی دقت

 مبادا گیر دوستی افتیم نامردو نامروت

بعضی از انها باشند در ظاهر دوست

 ز نادانی خود کنند شما را نیست

خنجر به قلبت زند آن  در زندگی

 بیرون برد زراه راست تورادر زندگی

دوست دانا  باشد بهترین غنیمت

حق تعالی مرحمت نمود با رافت

رفیقت  شود در تنهایی و مشکلات

 غمخوار وهمدمت شود در خطرات

دل رفیق دانا باشد دریای بیکران

به دور دستها برد تو را آن مهربان

دوست نادان ماریست ترسناک

نا خود آگاه نیشت زند آن خطرناک

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

عید امده

 

مژده دهید نوزوز عید سعید آمده

ایام روبوسی ودید و باز دید آمده

سالی یک روز عمو نو روز رشید آمده

خبر از نو شدن و سال جدید آمده

سفره هفت سین و قرآن مجید آمده

 دعای تحویل سال نوی آن فرید آمده

 




 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

ادرس وبلاگ هایم

 

ادرس وبلاگ هایم که شامل دلنوشته ها و دلسروده های من

 

1..... اشعارم در باره ائمه و اطهار

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

سایر وبلاگهایم

 

ffathi20.LoxBlog.Com]
جادوی قلم ........

ffathi35.LoxBlog.Com  
 
 
 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

خدا

 

 

 

عکس از توکل به خدا

 

 

خدا حق است و حقیقت قلبی.....

خدا نور است و هدایت الهی.....

خدا رحمت است و راهنمای مخلوق فانی......

خدا عظمت است و شکوهش باور نکردنی......

خدا حکمت است و درکش نهانی......

خدا عشق است و حس درونی.......

خدا کریم است وفهیم و جاودانی.......

خدا رب است و فهمش دورزهرذهنی......

خدا بخشنده است و رحیم ومهربانی........

خدا برکت است و ز پیر و جوانی..........

خدا امید است در دل مخلوقات زمینی.....

 

خدا نعمت است و دوست داشتنی....

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

محمد رسول الله

محمد حامل مدح و دعا است

محمد حمد خوان از غم رها است

محمد پیشوای مسلمان است

محمد نور چشم عاشقان است

محمد منجی هر دو جهان است

محمد یاور بی یاوران است

محمد حامی ان کودکان است

محمد دافع پیر و جوان است

محمد حاکم و دانای دین است

محمد داند دشمن در کمین است

محمد همدمش یارش علی است

محمد همرهش همچو علی است

محمد در دلش او را رفیق است

محمد داند او را که شفیق است

محمد در عقیده پایدار است

محمد همچو کوه استوار است

          دلسروده فرخ لقا فتحی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

کلام الله

کلام آن است کلام الله باشد

نه کلامی پر از کبر و ریا باشد

                     بانو .فتحی

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

جنس بلور و گل شقایق

امروز زیر نم نم باران شده ام عاشق
عاشق دختری از جنس بلور و گل شقایق
آیا دلم را خوش کنم یه عشق آن معشوق
یا نم نم باران امید واهی دهد به من عاشق

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

پرنده خیالم

در افق اون دور دستها پرنده خیالم می کند پرواز
بالهایش  خیس شده باز هم می خواند آواز
آوازی همچو ترتم سرود باران تا مرا برد به عالم
عالمی رویایی و خواستنی در خواب و خیالم


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

دل شکننده

کاش نم نم باران مرهمی شود بر زخم کهنه ام
کاش جور عزیزان بیداد نمی کرد دل شکسته ام
کاش تنها یار و مونسم می شدند نم نم باران
چونکه دل شکننده ام را هرگز نشکند نم نم باران

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

دل کویریم

نم نم باران می کند دل کویرام را تر و تازه

غنچه های مهر و محبت می شوندنو شکفته

  دل تر و تازه ام می شود میزبانی آراسته

پذیرای مهمانی چون تو ی عزیز کرده ...ف.فتحی



برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

ترنم سرود باران

ترنم سرود باران نوازش دهد روح آدمی

به عرش اعلی برد دل پر ازغصه و غمی

به هوش باشید ز شوق باریدن شوید بیدار

صدای شر شر باران کند هوشیار آدمی


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

سرود عشق و وفا

می سرایم زیر باران سرود عشق و وفا
زیر گوش معشوقی که دارد قلبی با صفا
زیر نم نم باران خوانم  سرود عشق رسا
از تو ای یار مهربان لحظه ای نشوم جدا




برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

جادوی نگاهت

زیر نم نم باران شده ام اسیر جادوی نگاهت

این جادوی نگاهت من عاشق را کرده فدایت

من به جادوی نگاه معشوق  دلبسته ام

  زیر نم نم باران همراه یار مهربان نشسته ام

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

کاش

کاش اشکهایم همچو باران بود
کاش غصه هایم جوی روان بود
کاش این دل غمدارم زیر باران
آرام و رها زغم دوران بود


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

حسرت

 

حسرت میوه ایست ممنوعه درباغی

نرویم سویش تا ما را کند یاغی

هر که حسرت خورد شود پر مدعا

 دائما ز نداشته ها گله کند دراین دنیا

هرکه خورد حسرت نباشد شاکر خدا

شاکر خدا حسرت نخورد ز جورو جفا

زباغ حسرت هر گز نچیند میوه ای  بنده

تا که ز خوردن میوه اش شود بیچاره

میوه ممنوعه باغ حسرت باشد  بی مزه

هرکه روزی حسرت خورد شود افسرده

کوروکر باشد بنده ای که خورد حسرت

نبیند  نعمات الهی تا که گیرد عبرت

شاکر حق تعالی باشد آن بنده صابر

 حسرت نخورد و دائما باشد شاکر

حسرت ز آدمی هرگز باز نگشاید دری

دائما در زندگی کند آدمی را دربدری


 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

طلوع

وفتی طلوع

خورشیدی را نظارگرم
 
می اندیشم که

اجازه دیدن طلوع

دیگری را دارم


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

می خواهم

 

نمی خواهم
همچو مرداب
ساکن و
مانداب باشم
می خواهم
همچو رود
جاری و
پر آب باشم
 
 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

عید غدیر خم

خم مکانیست گرد هم آیند مریدان
گرد محمد مصطفی آن شمع سوزان
مریدانش مثال پروانه های عاشقند
عاشق محمد مصطفی که لایقند
مریدان به دور مرد خدا حلقه زدند
در پناه شمع وجودش در دل او را ستودند
گردند دور شمعی که محمد مصطفی است
آن محمدی که نبی حق تعالی است
گرم کردند دلها را ز آن شمع وجود
می زدودند زنگارها را ز دلهای خمود
تا که روشن شود آیینه دل هاشان ز آن زنگار
دور کنند زنگارها را که غم راکند انکار
مریدان آن مرد خدای لایق
می نشینند گرد هم همچو گل شقایق
گوید آرام آرام آن مرد خدای دانا
زیر گوش مریدان خواند آن ندا
هر که کند مرا راضی
راضی از خدا که باشد قاضی
گوش به وصیتم که آمده از قاضی
از قاضی که همه هستند از او راضی
سوی علی که بود لایقترین یارانش
کرد نشانه محمد مصطفی سوی مریدانش
گوید آرام آرام رسول خدا با مریدان
آرام آرام با دلی شاد و لبی خندان
زمزمه کند محمد مصطفی آن نبی خدا
که علی مرتضی لایق باشد و با وفا
سوی مریدان کرد آن نبی ولی
هر که مرا خواهد کند علی را یاری
مریدانش شنیدند کلام نبی
غرق شادی شدند یاران آن ولی
عهد و پیمان بستند با آن نبی
همه حال و همه جا باشند با علی
گوش فرا دادند همگی به وصیت نبی
نبی خدایی که دلها را ز خود کند راضی
شد آسوده خیال محمد آن نبی خدا
قبل رفتن سوی حق محمد آن ولی خدا
شکر لله کنند یاران در آن مکان
مکانی که خم خوانند در آن زمان
آن روز نامیده شد عید غدیر
غدیری که یاد کنند از آن سفیر
شیعیان جشن گیرند همه سال
عید غدیری که بود بی مثال
یاد کنند همگان از غدیر و آن نبی
که عزیز مریدانش بود آن علی
مریدان دست یاری دادند به نبی
سوی محمد مصطفی که بود ولی
خم شود یادگاری همچو عید غدیر
خم شود جایگاه به یاد ماندنی آن سفیر
همگان هر ساله یاد کنند از آن ولی
ولی خدایی که همه دانند هست نبی
عید غدیر شود جشن سادات جهان
ساداتی که بوی مصطفی ارد بر همگان
سوی سیدی می رویم ما همگان
دست یاری می دهیم ما همگان


 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

چند روز زندگی

چند روز زندگی چرا خود را کنی حقیر

چاپلوسی و گدایی  کنی چون فقیر

پیش هرکس  دست خود را کنی دراز

تا در زندگی بر آورده کنی هر گونه نیاز

خود را خوارو خفیف کنی نزد دیگران

مناعت طبعت را پایین آوری در هر زمان

به کم و اندک بسنده کن در زندگی

شاکر حقت باش آنقدر نکن دوندگی

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

لبخند

 در کویری برهوت و
 بی آب و علف
 غنچه ای که
 به زندگی لبخند زده بود
 امید داشت تا
 ره گم کرده ای
 او را
 قطره آبی
 مهمان سازد

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

منیت

بیایید از منیت

فاصله گیریم و

به ما شدن

لبخند زنیم

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

آینده ندیده

شب را

در چشم بهم زدنی

به روز وصله می زنیم و

حال را به  صندوقچه

خاطرات گذشته

می سپاریم و

به آینده ندیده

دل خوش می کنیم


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

رد پای عمر

رد پای عمر

چون

  ماریست آرام و بی صدا

بر روی شنهای کویری

رد می شود و

موجهایی از حرکتش

بر زمین نقش می زند و

با وزش بادی

در چشم بهم زدنی

ان رد پا محو می شود و

  اثری ازآن نیابیم

 

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

بن بست بی وفایی

در کوچه پس کوچه های

خاطراتم

بن بست بی وفایی

مسخ و میخکوبم می کند

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

جذر و مد

در جزر و مد

دریای

بیکران احساسم

گاه به ساحل نجات و

گاه دیگر

 غرق می شوم

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

کیش و مات

در سر زمین

زیبای

نگاهت

کیش و مات

شده ام

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

بی عشق

بی عشق شوره زاریست زندگی

در آن شوره زار نروید گل محبتی

زندگی بی عشق هرگز ندارد لذت

شب  بروز سپردن و شود تکراری


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

بهار شور انگیز

رسد از راه دور  بهار شورانگیز

طبیعت خدا  شود  زیبا و دل انگیز 

شوند همگی ز عطر شکو فه ها مست

مبهوت بهار  و فضای سحر انگیز

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

دفتر عمرمان

دفتر عمر مان

چند برگیست

چهل

شصت

یا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ثانیه ها رو بهم گره می زنیم و

دقیقه و ساعت و روز و ماه و سال می سازیم و

برگی از دفتر عمر مان را ورق می زنیم و

جشن و پایکوبی می کنیم و

غافلیم که

شمارش معکوس

عمر است که آغاز شده

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

در پیله تنهایی

در پیله تنهایی

اسیرم و

سر رشته ی

تارهای

آزادیم را

نمی یابم                   
 

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

حلق آویز

امروز

در سحرگاه

سرد و

پر سوز

قاضی وجدانم

کرده است

کردار بدم را

حلق آویز

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

تقدیر باران

چشمانم نمدار و آبستن باران است

دستانم مشغول لمس کردن باران است

آیا بارش چشمانم می دهد دلم را تسکین

یا که نم نم باران می کند قلبم را غمگین

هر چه پیش آید خوش اید من قانع ام

  من به تقدیر باران دلسپرده ام

 


 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

حسین ز جبر زمانه ترک کرد حجش را یکباره

حسین ز جبر زمانه ترک کرد حجش را یکباره

کردند دعوت کوفیان او را همواره

بزرگان کوفه گویند هستیم شما را حامی

خواندند اورا ز یادبردند که دادند پیامی

حسین و یاران وقتی رسیدند کوفه

دیدند که نیست آن عهد و پیمانه

لاجرم رفتند سوی صحرای کربلا

خیمه زدندند در آنجا که بود صدها بلا

اهل بیتش همه  بودند خرد و کلان

کنند در آن مکان سوال از آن بزرگان

چرا کوفیان  آنقدرهستند بدقول

خواندن حسین و فراموش کردند قول

حسین فاطمه کرد آرام اهل بیتش را در آن مکان

دانست که بایدرو سفید شوند ز آن امتحان

امتحانی چون شهادت در راه خدا

باشد سخت و دشوار و کنند جان فدا

در دل حسین مظلوم شد آشوبی به پا

چگونه اهل بیتش را کند  جابجا

اهل بیتی که در آن بود چند کودک

کودکی شش ماهه همچو  عروسک

لاجرم تسلیم سرنوشت شدند آن بی گناهان

سر نوشتی که  رقم زدند برای آن بی پناهان

کرد آماده یارانش را آن حسین جانان

گفت باید جهاد کنیم با آن ظالمان

لبیک گفتند هفتاد و دو تن از یارانش

یارانی که یودند در آن امر مهم خواهانش

دادند دست بیعت به آن امام بزرگوار

تا آخرین قطره خود دهند در آن دیار

کرد حسین مظلوم یاران را تفهیم

باید جان فدا کنیم و نشویم تسلیم

 

 

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

عید غدیر شود جشن سادات

 

 

 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

عید قربان

قربانگاه حاضر امتحان شروع

ابراهیم حاضر اسماعیل با خضوع

ابراهیم کوه استوار و پا بر جا

امتحان الهی کرده او را به پا

هاجر آن همسر نبی بود شفیق

رو به ابراهیم کرد و گفت ای رفیق

چگونه راضی شوی اطاعت کنی آن کار را

کاری سخت و دشوار و طاقت فرسا را

سالها در دل داشتی حسرت کودکی

چگونه راضی شوی او را قربانی کنی

اید سر راه همسر نبی آن شیطان رانده

قصد دارد همسر نبی را کند بی اراده

هاجر آن مادر دلسوز و بی طاقت

زد با سنگ آن شیطان دیو صفت

عاقبت هاجر آن همسر با معرفت

داد رضایت به آن امر پر برکت

ابراهیم در آن مکان که بود قربانگاه

کرد حاضر اسماعیل را در آن جایگاه

خواست بداند اگر رسد هراسی

چگونه ز خود دور سازد شود خلاصی

کوه ایمان و اراده آن نبی خدا

کرد جنگ با نفس خود آن ولی خدا

هیچ تردیدی در او نکرد تاثیر

 دائما حق را می گفت تکبیر

سوی اسماعیل رفت آن مرد خدا

تا در راه خدا آماده کند قربانیش را

اسماعیل با دل راضی و لب خندان

نظاره می کرد از دور زیر نور تابان

عاقبت ابراهیم خلیل در آن زمان

گفت لبیک به آن امر خطیر در آن مکان

اسماعیل راضی عزیز کرده خندان

آماده با خضوع نشته بود در آن مکان

چاقوی تیز و تند و سنگین و برنده

نکرد اثر بر آن نوجوان لب بر خنده

ابراهیم نبی چند بار کرد تکرار و تند

اما چاقوی تیز به امر خدا شده بود کند

در دل ابراهیم شد ه غوغایی به پا

که چرا قبول نکرد آن قربانی را خدا

ناگهان فوچی آماده شد ز سوی رب العالمین

آن قوچی که کمین کرده بود بر روی زمین

ندایی آمد از آن بالا به نبی خدا

که قبول شد حرکتت ای ولی خدا

پذیرا شد حق ز آن دعوتش

کرده قبول حق آن حرکتش

ابراهیم خلیل در آن مکان به امر خدا

کرد آن قوچ را قربانی به دستور خدا

حرکت آن نبی شد نوید دادند ویرا

مژده که بنا کن آن مکان عظیم را

ابراهیم کوه اراده شد آماده تصمیم

لبیک گویان شروع کرد آن امر فهیم

عاقبت آن نبی با سعی و کوشش

ساخت بنایی که بر پا کرد آن جنبش

سوی حق آمد ندایی به آن نبی خدا

طواف کن دور کعبه ای ولی خدا

ابراهیم خلیل کرد از آن امر اطاعت

هفت بار رفت دور کعبه با متانت

آن مکان عظیم شد  آن جایگاه

جایگاه مشتاقانی که شوند اگاه

آن روز نامیده شد عید فربان

 شوند غرق شادی در آن مشتاقان

ان مکان عظیم نامیده شد کعبه

طواف کنند هر ساله دور کعبه آن بنده

هر ساله شور عظیمی شود بر پا آنجا

مسلمانان جهان همگی شوند پا بر جا

عید قربان و آن مراسم حقش

شده آداب و دینی و آن رسمش

هر ساله شود تکرار آن حرکت

حرکت عظیم و پر شور و پر برکت

روند و گردند مشتاقان دور کعبه

کنند طواف همگان دور کعبه

لبیکی که حجاج گویند در آن مکان

 دل مشتاقان را غوغا کند در آن زمان

گردند حجاج دور کعبه آامال قلبها

شویند با اشک  و ذوق زنگار دلها

بندند عهد همگی در آن بنا

کنند دین حق را همیشه پا بر جا

عید قربان یک دعوت است

دعوت الله به آن حرکت است

نشان دهند آن شور عظیم قربان

به جهانیان که همگی شدن حیران

عید قربان کند بیدار دلها را

می زداید زنگار سیاه قلبها را

زائران گردند دور کعبه آمال وجود

خوانند آنان را حاجی که شدند پر سود

دست پر برگردند به سوی کاشانه

تا که گویند آن شور را به هر بیگانه

شوند مصمم همچو کوه اراده

آن اراده که کند مصمم آن بنده

هیچ پتکی  سست نکند آن کوه را

کوه پا بر جای ایمان و اراده را

شکر لله می کنیم ما همگی

سوی حاجی می رویم ما همگی







 

 

 

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

عاشق شوریده


 

 


 

 

 

 

عاشق از سرزمین قلبش چیند خرمن خرمن گل مهر و محبت

تا تقدیم معشوق پر بهایش نماید آن همه گل مهر و محبت

عاشق داند چه مرارتها و چه سختیها کشد تا رسد به معشوق

تا که سرزمین قلب معشوق محبوش را تسخیر نماید با عشق

عاشق شوریده آنقدر غرق شود در دریای خروشان عشقش

زمانی به خود آید عاشق که  گرد پیری نشیند بر سر و صورتش

          عاشق شوریده با آنهمه کهولت سن و گرد پیری

          باز هم قلبش همچو روز اول دارد شور و جوانی

        عاشق اگر سالیان دراز در تب و تاب معشوق بسوزد

     باز هم قلبش از طپش عشق  و شور جوانی کم نشود

عاشق اگر تمام عمرش در فراق معشوق روز را به شب رساند

باز هم در واپسین عمرش طالب آن معشوف محبوش  می باشد

عشق در دل عاشق همچو کوه آتشفشانی است پر جوش وخروشان

ممکن است آتش لهیب سوزان و خروشان عشقش سوزاند دیگران

 


برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

افسرده و غمگین زیر نم نم باران


 افسرده و غمگین زیر نم نم باران پناه برم به یارم
تا آرام کند با زمزمه های شیرین این دل بیقرارم
چند روزیست شده ام  چون فرهاد بی تاب شیرین
 درهم شکنم کوهها را تا بدست آورم دلدارم

برچسب:,

  توسط فرخ لقا فتحی  |
 

 



این وبلاگ شامل دلسرود های کوتاه و بلند من است که بیشترشان را در دل سیاه شب سروده ام باید بگویم این دلسرودها همه جوششی و مثل جرقه ای به ذهنم امد و من نوشتم.


 

 

 کاش عمر آدمی رقص نور بود
 مهدی جان مولای من
 مریم آن معصوم بی گناه
 مسافر این راهم
 در نی نی نگاهش
 دل خوش
 آسمون دل
 حراجی احساس
 شکوه ایثار
 لاک تنهایی
 مسکن قوی
 چتر امید
 دوست دانا
 عید امده
 ادرس وبلاگ هایم
 سایر وبلاگهایم
 خدا
 محمد رسول الله
 کلام الله
 جنس بلور و گل شقایق
 پرنده خیالم
 دل شکننده
 دل کویریم
 ترنم سرود باران
 سرود عشق و وفا
 جادوی نگاهت
 کاش
 حسرت
 طلوع
 می خواهم
 عید غدیر خم
 چند روز زندگی
 لبخند
 منیت
 آینده ندیده
 رد پای عمر
 بن بست بی وفایی
 جذر و مد
 کیش و مات
 کلام
 بی عشق
 بهار شور انگیز
 دفتر عمرمان
 در پیله تنهایی
 حلق آویز
 تقدیر باران
 حسین ز جبر زمانه ترک کرد حجش را یکباره
 عید غدیر شود جشن سادات
 عید قربان
 عاشق شوریده

 

مهر 1398
ارديبهشت 1398
دی 1397
ارديبهشت 1396
آبان 1395
مرداد 1395
خرداد 1395
ارديبهشت 1395
فروردين 1395
بهمن 1394
دی 1394
آبان 1394
مهر 1394
شهريور 1394
تير 1394
آذر 1393
مهر 1393
شهريور 1393
مرداد 1393
تير 1393
خرداد 1393
ارديبهشت 1393
بهمن 1392
آبان 1392
شهريور 1392
آبان 1391
مهر 1391
شهريور 1391
مرداد 1391
تير 1391
خرداد 1391

 

فرخ لقا فتحی

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان سروده هایم در دل سیاه شب و آدرس ffathi31.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خانواده ایرانی
عشق اخر
ابزار وبلاگ
خرید لایسنس نود32
جملات ناب
دلتنگی
دلنوشته های من
نیازرسی الکسا
تالار تخصصی
باز باران
باز باران
جامعه مجازی رفیق ایرونی
بانک پروژه و مقالات و پیانامه ها
بزو جیق
fun chup 4 evry 1
خنده بازار
دبستان شهدای هسته ای
غرور تو
گپ خودمانی با همدیگر در اینترنت
ورود آقایان ممنوع
بهترینهای دنیای اینترنت
کاش بگم بارون بگیره
جدید ترین های روز دنیا
شعر و ترانه های ایرانی
من اسمها را جور دیگری معنی می کنم
سمت خدا
دلنوشته های من عاشق خدا
جادوی قلم
پایگاه مداحی کربلایی محسن احمدی
ارتباط با ائمه
اشعارم در باره ائمه و اطهار
فقر
داستات های پند آموز
تعجیل فرج رمز نجات بشر است
ردیاب خودرو

 

حمل ماینر از چین به ایران
حمل از چین
پاسور طلا

 

RSS 2.0

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 469
بازدید ماه : 501
بازدید کل : 13520
تعداد مطالب : 84
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1